کی خسرو
نویسنده:
آرش حجازی
امتیاز دهید
کیخسرو سومین رمان آرش حجازی است، دو رمان قبلی او، اندوه ماه و شاهدخت سرزمین ابدیت با ده سال فاصله از هم منتشر شدند و اینک کیخسرو که شش سال پس از شاهدخت منتشر میشود، در آمیزهای از واقعیت و افسانه، زندگی و مرگ، عشق و نفرت، وجه دیگری از این نویسنده را به نمایش میگذارد.
جنگیدن با دشمنی که از او نفرت داری آسان است، سخت، جنگ با آنانی است که دوستشان داری. اینجاست که شجاعت معنا مییابد.
آدورا گمان میکند دیگر همهچیز تمام شده، شوهرش بیست سال پیش مرده، پسرش بزرگ شده و از پیشش رفته و حالا فقط دو دلخوشی در زندگیاش دارد: کارش در انتشارات و تز دکترایش دربارهٔ اسطورهٔ کیخسرو. اما هرگز چنین در اشتباه نبودهاست. درست موقعی که فکر میکند همهچیز را دربارهٔ کیخسرو میداند، کتابچهٔ عجیبی به دستش میرسد که تمام دانستههایش را دربارهٔ این شاه عارف و اسرارآمیز که در فرهنگ ایرانی به «شاه زنده» مشهور است، به چالش میکشد. اما نمیتواند در تز دکترایش از این یافتههای جدید استفاده کند، چرا که نویسندهٔ کتابچه هیچ اشارهای به هیچ مرجعی در نوشتههایش نکردهاست. برای همین، آدورا جستجوی بزرگش را برای یافتن نویسندهٔ گمنام این کتاب آغاز میکند تا مستقیماً مستندات ادعاهای نویسنده را از از خود او بپرسد. جستجویی که به سفری طولانی و حیرتآور در زمان و مکان ختم میشود که تمام باورهای قبلی آدورا را به چالش میکشد.
. . . لازم نیست همه ی رویاها تحقق یابد . ارزش بعضی رویاها در رویا بودنشان است .
تیراندازی یعنی یکی شدن دست با کمان و چشم با تیر . در لحظه ی تیراندازی ، تو و هدف و باد و کمان و زه و پیکان یکی می شوید . تیری به هدف نخواهد نشست مگر آن که تیرانداز به هدفش عشق بورزد .
وقتی تیر را رها کردی ، دیگر دنبالش نرو . به تیر بعدی فکر کن . تیر تو یا به هدف می خورد یا به خطا می رود . دیگر هیچ کاری از دست تو برنمی آید جز آن که تیر بعدی را بیندازی .
بیشتر
جنگیدن با دشمنی که از او نفرت داری آسان است، سخت، جنگ با آنانی است که دوستشان داری. اینجاست که شجاعت معنا مییابد.
آدورا گمان میکند دیگر همهچیز تمام شده، شوهرش بیست سال پیش مرده، پسرش بزرگ شده و از پیشش رفته و حالا فقط دو دلخوشی در زندگیاش دارد: کارش در انتشارات و تز دکترایش دربارهٔ اسطورهٔ کیخسرو. اما هرگز چنین در اشتباه نبودهاست. درست موقعی که فکر میکند همهچیز را دربارهٔ کیخسرو میداند، کتابچهٔ عجیبی به دستش میرسد که تمام دانستههایش را دربارهٔ این شاه عارف و اسرارآمیز که در فرهنگ ایرانی به «شاه زنده» مشهور است، به چالش میکشد. اما نمیتواند در تز دکترایش از این یافتههای جدید استفاده کند، چرا که نویسندهٔ کتابچه هیچ اشارهای به هیچ مرجعی در نوشتههایش نکردهاست. برای همین، آدورا جستجوی بزرگش را برای یافتن نویسندهٔ گمنام این کتاب آغاز میکند تا مستقیماً مستندات ادعاهای نویسنده را از از خود او بپرسد. جستجویی که به سفری طولانی و حیرتآور در زمان و مکان ختم میشود که تمام باورهای قبلی آدورا را به چالش میکشد.
. . . لازم نیست همه ی رویاها تحقق یابد . ارزش بعضی رویاها در رویا بودنشان است .
تیراندازی یعنی یکی شدن دست با کمان و چشم با تیر . در لحظه ی تیراندازی ، تو و هدف و باد و کمان و زه و پیکان یکی می شوید . تیری به هدف نخواهد نشست مگر آن که تیرانداز به هدفش عشق بورزد .
وقتی تیر را رها کردی ، دیگر دنبالش نرو . به تیر بعدی فکر کن . تیر تو یا به هدف می خورد یا به خطا می رود . دیگر هیچ کاری از دست تو برنمی آید جز آن که تیر بعدی را بیندازی .
آپلود شده توسط:
miran2009
1391/03/20
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کی خسرو
غزل ِ بابا نکشی خودتو!
به قول فرنگیا: "تیک ایت ایزی!" همون بی خیال خودمون!
بیا و یه کاری کن؛ یک بار مرد و مردونه، یا زن و زنونه؛ فرقی نداره. بشین و این کتاب رو بخون با این دید که این کتاب پرطرفدارترین کتاب دنیاست و اولین کتابیه که تو ازش خوشت اومده و تازه آدمهای بزگ مثل هوگو و تولستوی و چخوف و حاج آقا سعدی و هدایت و اورول و "ملا"! و مارکز هم شبها بدون خوندن یکی دو صفحه از این کتاب خوابشون نمیبرده و نمیبره.
من اصلا این کتاب رو نخوندما! منظور اینکه بی حب و بغض بخون. لااقل باعث میشه برای بد دونستن کتابهای بعدی یه سری ملاک دستت رو بگیره.